کتاب مثبت کتابی مناسب برای همه سنین و همه ی اقشار جامعه است. داستان جذاب و شیرین این کتاب که برگرفته از زندگی نویسنده ی آن است، ذهن ما را بر روی بسیاری از مسائل باز میکند و به ما یادآوری میکند به راحتی درباره ی دیگران قضاوت نکنیم و مشکلات و بیماری افراد را بخشی از شخصیت آنها در نظر نگیریم. رمان مثبت کتابی شجاعانه است که میتواند انعکاسی عظیم در جامعه داشته باشد و زندگیهای بسیاری را نجات دهد.
پیج راول با ویروس اچ آی وی به دنیا آمد اما هرگز اجازه نداد بیماری اش بر او غلبه کند. در دوران راهنمایی، رازش را با بهترین دوستش درمیان گذاشت و تنها ساعتی بعد آزارها آغاز شد. از آن لحظه به بعد زندگی برای پیج مانند راه رفتن در میدان مین بود. هر دقیقه ممکن بود با پیغام و یا حرکتی مملو از نفرت و آزار رو به رو شود.
داستان مثبت به ما یادآوری میکند راهکار عقلانی را به خشنودی لحظه ای، محبت را به ظلم و از همه مهمتر منفی را به مثبت تغییر دهیم.
جی اشر در مقدمه ی کتاب مثبت میگوید خواندن این کتاب مانند سوار شدن بر قطار شهربازی احساسات است. از لحظات بسیار غمگین کننده تا بسیار شاد کننده حرکت خواهد کرد و شما را از حالت خشم به حالتی والا و الهام شده میرساند.
در ایران نیز مانند دیگر کشورها افراد بسیاری زندگی میکنند که مبتلا به اچ آی وی/ایدز هستند و لزوما دلیل ابتلای آنها به این بیماری انحراف اخلاقی نبوده است. همچنین ممکن است کودکان معصوم بسیاری نیز با این بیماری به دنیا آمده و یا به آن مبتلا بشوند بدون این که کوچکترین نقشی در ابتلای به آن داشته باشند. متاسفانه این بیماری هنوز در ایران یک تابو محسوب میشود و کمتر کسی جرات و جسارت آن را دارد که به راحتی و بدون ترس از قضاوت دیگران راجع به آن صحبت کند.
در ایران پیج راولهای بسیاری با شرایطی نسبتا مشابه زندگی میکنند که ممکن است بارها و بارها مورد هجوم دوستان و اطرافیان قرار گرفته و یا از جامعه طرد شده باشند. این کتاب ما را به درک واقعی از این بیماری و فهم احساس مبتلایان به آن نزدیک میکند و به ما کمک میکند تفکرات متعصب خود را کنار گذاشته، به مبتلایان به اچ آی وی/ ایدز مانند دیگر انسانها نگاه کنیم.
شناسنامه کتاب |
|
عنوان : |
مثبت (کتاب خاطرات) |
نویسنده : |
پیج راول ،الی بنجامین |
مترجم : |
سرور کرمپور دشتی |
نوبت چاپ : |
اول |
تاریخ انتشار : |
1397 |
نوع جلد و قطع : |
شومیز – رقعی |
تعداد صفحات : |
290 |
شابک : |
9786009732890 |
وزن (گرم) : |
325 |
هیچ کس شما را برای لحظهای که اسم خود را نوشته شده بر دیوار دستشویی مدرسه میبینید به طور کامل آماده نکرده است.
راستش را بخواهی، تا زمانی که اسم خودم را ندیده بودم هرگز تصور نمیکردم همه نامهایی که تا آن موقع بر دیوار دستشویی دونات فروشیها، سوپر مارکتهای زنجیره ای و فروشگاههای پمپبنزین دیده بودم متعلق به انسانهای واقعی باشند.
تا قبل از آن به خود زحمت نداده بودم که حتی کمیبه آنها فکر کنم مثلا به اینکه آیا جاسمین واقعاً شان را تا ابد دوست دارند؟ یا چه اتفاقی برای دارن افتاده است که هرگز نباید فراموشش کنیم؟ اما، به طور قطع هنگامیکه داشتم دستهایم را میشستم و آنها را زیر خشک کن پر سر و صدا قرار میدادم به آنها فکر کردم.
تا اینکه یک روز، در مدرسه راهنمایی وارد دستشویی شدم و اسمم را دیدم که با ماژیک سیاه کلفت روی دیوار نوشته شده بود در زیر آن بچههای دیگر نوشتههایشان را با خودکار نوشته بودند.
تا هزار سال هم انتظار نداشتم اسمم را روی آن دیوار ببینم. همیشه خودم را دختر خوبی میدانستم.
من یک همراهی کننده بودم نه یک مبارز. اما کم کم این را فهمیدم که گاهی یک فرد به انتخاب خودش یک همراهی کننده و یا یک مبارز نمیشود. گاهی همراهی کردن غیر ممکن میشود و گاهی مبارزه تو را انتخاب میکند. جهان تو را از میان آن همه انسان جدا میکند، به ویژه تو را، چیزی به دستت میدهد که همراهی و همرنگ جماعت شدن را برایت ناممکن میکند.
جهان میگوید: «ببخشید، متأسفانه تو باید مبارزه کنی»
و وقتی در مقابل جهان خیره میشوی و او را درک نمیکنی، فقط شانه بالا میاندازد و میگوید: «بهتر است همین حالا شروع کنی یا این دنیا تو را نابود میکند.»
من انتخابی نداشتم: باید یاد میگرفتم که مبارزه کنم.
همان گونه که داستان در سالهای آینده پیشرفت من چیزهایی یاد گرفتم. یاد گرفتم که میشود با لبخند مبارزه کرد. میتوانی با لباس معمولی و یا با لباس تشویق کنندهها و با پف پفیهایی که در دست داری مبارزه کنی. حتی میتوانی وقتی تاج پر زرق و برق و شالی که روی آن نوشته شده بانوی دبیرستانهای ایندیانای آمریکا مبارزه کنی.
اما من هنوز آن موقع این چیزها را درک نکرده بودم. تمام آنچه میدانستم این بود که در دستشویی دختران ایستاده بودم و هر چه که یاد گرفته بودم، هر چه که برای خود برنامه ریزی کرده بودم داشت تغییر میکرد.
به نوشته خیره شدم و گزینههایی که داشتم را بررسی کردم.
میتوانستم همه آنها را خط بزنم و همه نوشتهها را از بین ببرم متاسفانه تنها ابزار نوشتنی که در کیفم داشتم یک خودکار بود. خودکار ممکن بود بتواند نوشتههای خودکاری را خط بزند اما هرگز نمیتوانست آن نوشته ی ماژیکی سیاه و کلفت را خط خطی کند.
به علاوه خط زدن کلمات، دیگران را برای داشتن فکرای ناجور درباره من متوقف نمیکرد. ذهن کسی را تغییر نمیداد. هیچ کاری نمیتوانستم بکنم. هیچ کاری به جز نگاه کردن به خود در آینه و مرتب کردن موهایم، کشیدن نفسی عمیق و باز کردن در دستشویی از من بر نمیآمد. هنگامیکه در راهرو قدم گذاشتم شروع به لبخند زدن کردم انگار هیچ چیزی ندیده بودم و انگار همه چیز درست و مرتب بود… انگار آن هشدار ماژیکی به تمامیبچههای دیگر بود و به من تعلق نداشت و منی که باید خجالت میکشیدم و فرار میکردم هرگز وجود نداشته.
آنجا نوشته شده بود: پیچ ایدز دارد.
و بعد زیر آن: هرزه، بدکاره.
و در آخر: پیج=پیدز
- درباره ی کتاب
-
کتاب مثبت کتابی مناسب برای همه سنین و همه ی اقشار جامعه است. داستان جذاب و شیرین این کتاب که برگرفته از زندگی نویسنده ی آن است، ذهن ما را بر روی بسیاری از مسائل باز میکند و به ما یادآوری میکند به راحتی درباره ی دیگران قضاوت نکنیم و مشکلات و بیماری افراد را بخشی از شخصیت آنها در نظر نگیریم. رمان مثبت کتابی شجاعانه است که میتواند انعکاسی عظیم در جامعه داشته باشد و زندگیهای بسیاری را نجات دهد.
پیج راول با ویروس اچ آی وی به دنیا آمد اما هرگز اجازه نداد بیماری اش بر او غلبه کند. در دوران راهنمایی، رازش را با بهترین دوستش درمیان گذاشت و تنها ساعتی بعد آزارها آغاز شد. از آن لحظه به بعد زندگی برای پیج مانند راه رفتن در میدان مین بود. هر دقیقه ممکن بود با پیغام و یا حرکتی مملو از نفرت و آزار رو به رو شود.
داستان مثبت به ما یادآوری میکند راهکار عقلانی را به خشنودی لحظه ای، محبت را به ظلم و از همه مهمتر منفی را به مثبت تغییر دهیم.
جی اشر در مقدمه ی کتاب مثبت میگوید خواندن این کتاب مانند سوار شدن بر قطار شهربازی احساسات است. از لحظات بسیار غمگین کننده تا بسیار شاد کننده حرکت خواهد کرد و شما را از حالت خشم به حالتی والا و الهام شده میرساند.
در ایران نیز مانند دیگر کشورها افراد بسیاری زندگی میکنند که مبتلا به اچ آی وی/ایدز هستند و لزوما دلیل ابتلای آنها به این بیماری انحراف اخلاقی نبوده است. همچنین ممکن است کودکان معصوم بسیاری نیز با این بیماری به دنیا آمده و یا به آن مبتلا بشوند بدون این که کوچکترین نقشی در ابتلای به آن داشته باشند. متاسفانه این بیماری هنوز در ایران یک تابو محسوب میشود و کمتر کسی جرات و جسارت آن را دارد که به راحتی و بدون ترس از قضاوت دیگران راجع به آن صحبت کند.
در ایران پیج راولهای بسیاری با شرایطی نسبتا مشابه زندگی میکنند که ممکن است بارها و بارها مورد هجوم دوستان و اطرافیان قرار گرفته و یا از جامعه طرد شده باشند. این کتاب ما را به درک واقعی از این بیماری و فهم احساس مبتلایان به آن نزدیک میکند و به ما کمک میکند تفکرات متعصب خود را کنار گذاشته، به مبتلایان به اچ آی وی/ ایدز مانند دیگر انسانها نگاه کنیم.
- مشخصات کتاب
-
شناسنامه کتاب
عنوان :
مثبت (کتاب خاطرات)
نویسنده :
پیج راول ،الی بنجامین
مترجم :
سرور کرمپور دشتی
نوبت چاپ :
اول
تاریخ انتشار :
1397
نوع جلد و قطع :
شومیز – رقعی
تعداد صفحات :
290
شابک :
9786009732890
وزن (گرم) :
325
- بریده ای از کتاب
-
هیچ کس شما را برای لحظهای که اسم خود را نوشته شده بر دیوار دستشویی مدرسه میبینید به طور کامل آماده نکرده است.
راستش را بخواهی، تا زمانی که اسم خودم را ندیده بودم هرگز تصور نمیکردم همه نامهایی که تا آن موقع بر دیوار دستشویی دونات فروشیها، سوپر مارکتهای زنجیره ای و فروشگاههای پمپبنزین دیده بودم متعلق به انسانهای واقعی باشند.
تا قبل از آن به خود زحمت نداده بودم که حتی کمیبه آنها فکر کنم مثلا به اینکه آیا جاسمین واقعاً شان را تا ابد دوست دارند؟ یا چه اتفاقی برای دارن افتاده است که هرگز نباید فراموشش کنیم؟ اما، به طور قطع هنگامیکه داشتم دستهایم را میشستم و آنها را زیر خشک کن پر سر و صدا قرار میدادم به آنها فکر کردم.
تا اینکه یک روز، در مدرسه راهنمایی وارد دستشویی شدم و اسمم را دیدم که با ماژیک سیاه کلفت روی دیوار نوشته شده بود در زیر آن بچههای دیگر نوشتههایشان را با خودکار نوشته بودند.
تا هزار سال هم انتظار نداشتم اسمم را روی آن دیوار ببینم. همیشه خودم را دختر خوبی میدانستم.
من یک همراهی کننده بودم نه یک مبارز. اما کم کم این را فهمیدم که گاهی یک فرد به انتخاب خودش یک همراهی کننده و یا یک مبارز نمیشود. گاهی همراهی کردن غیر ممکن میشود و گاهی مبارزه تو را انتخاب میکند. جهان تو را از میان آن همه انسان جدا میکند، به ویژه تو را، چیزی به دستت میدهد که همراهی و همرنگ جماعت شدن را برایت ناممکن میکند.جهان میگوید: «ببخشید، متأسفانه تو باید مبارزه کنی»
و وقتی در مقابل جهان خیره میشوی و او را درک نمیکنی، فقط شانه بالا میاندازد و میگوید: «بهتر است همین حالا شروع کنی یا این دنیا تو را نابود میکند.»
من انتخابی نداشتم: باید یاد میگرفتم که مبارزه کنم.
همان گونه که داستان در سالهای آینده پیشرفت من چیزهایی یاد گرفتم. یاد گرفتم که میشود با لبخند مبارزه کرد. میتوانی با لباس معمولی و یا با لباس تشویق کنندهها و با پف پفیهایی که در دست داری مبارزه کنی. حتی میتوانی وقتی تاج پر زرق و برق و شالی که روی آن نوشته شده بانوی دبیرستانهای ایندیانای آمریکا مبارزه کنی.
اما من هنوز آن موقع این چیزها را درک نکرده بودم. تمام آنچه میدانستم این بود که در دستشویی دختران ایستاده بودم و هر چه که یاد گرفته بودم، هر چه که برای خود برنامه ریزی کرده بودم داشت تغییر میکرد.
به نوشته خیره شدم و گزینههایی که داشتم را بررسی کردم.
میتوانستم همه آنها را خط بزنم و همه نوشتهها را از بین ببرم متاسفانه تنها ابزار نوشتنی که در کیفم داشتم یک خودکار بود. خودکار ممکن بود بتواند نوشتههای خودکاری را خط بزند اما هرگز نمیتوانست آن نوشته ی ماژیکی سیاه و کلفت را خط خطی کند.
به علاوه خط زدن کلمات، دیگران را برای داشتن فکرای ناجور درباره من متوقف نمیکرد. ذهن کسی را تغییر نمیداد. هیچ کاری نمیتوانستم بکنم. هیچ کاری به جز نگاه کردن به خود در آینه و مرتب کردن موهایم، کشیدن نفسی عمیق و باز کردن در دستشویی از من بر نمیآمد. هنگامیکه در راهرو قدم گذاشتم شروع به لبخند زدن کردم انگار هیچ چیزی ندیده بودم و انگار همه چیز درست و مرتب بود… انگار آن هشدار ماژیکی به تمامیبچههای دیگر بود و به من تعلق نداشت و منی که باید خجالت میکشیدم و فرار میکردم هرگز وجود نداشته.آنجا نوشته شده بود: پیچ ایدز دارد.
و بعد زیر آن: هرزه، بدکاره.
و در آخر: پیج=پیدز