فیلیپ راث (1933-2018) نویسنده ی بزرگ آمریکایی_یهودی است که معمولا حوادث داستانهایش در محله ی کودکیش به نام “نوارک” در نیوجرسی رخ میدهند. راث به خلق شخصیتهایی بر اساس زندگی شخصی خود و تلفیق واقعیت و تخیل شهرت دارد که همگی به دنبال یافتن هویت خود در دنیای پرتلاطم غرب هستند.
راث با اولین کتاب خود به نام خداحافظ کلمبوس که در سن بیست و شش سالگی در سال 1959 منتشر کرد، به شهرت بسیار بالایی رسید و جوایز ادبی بسیاری را از آن خود کرد. او برنده ی جایزه ی ملی ادبیات تخیلی شد و کتابهایش دوبار برنده ی جایزه ی ملی کتاب و جایزه ی ملی منتقدین و سه بار برنده ی جایزه ی فاکنر شد. از این رو راث یکی از موفق ترین نویسندگان نسل خود شناخته میشود.
کتاب خداحافظ کلمبوس با ارائه ی تصویری طنزآمیز از زندگی طبقه ی متوسط یهودیان آمریکا، بحثهای متضاد بسیاری را بین منتقدان ادبی برانگیخت. به تعبیر برخی از منتقدان، داستانها بیانگر تمسخر و نفرت نویسنده از سنت و سبک زندگی یهودیان و همچنین زندگی شخصی خود او بودند و به نظر برخی دیگر از منتقدان، داستانها بیانی صادقانه از زندگی و تقابل فرهنگی نسلی جدید از انسانها بودند که هویت خود را در دنیایی مدرن جستجو میکردند.
راث در پاسخ به انتقادها در مقاله ای با نام “نوشتن درباره ی یهودیان” در سال 1963 بیان کرد که هدفش از نوشتن آن داستانها کاوش تقابل بین تعصب یهودیان و تمایل شخصی اش به آزادی پرسش درباره ی ارزشها و عقاید طبقه ی متوسط آمریکایی_یهودی بوده است و سعی کرده شخصیتهایی به تصویر بکشد که از هویت خود در دنیای مدرن و چند فرهنگی عصر حاضر مطمئن نیستند.
خداحافظ کلمبوس مجموعه ای از یک رمان کوتاه با همین نام و چند داستان کوتاه است که همگی برشهایی از زندگی نسل جدید آمریکاییهای یهودی را به تصویر میکشند. شخصیتهایی که به گونه ای خود را متفاوت از نسلهای سنتی قبل از خود که از اولین مهاجران یهودیان به آمریکا بوده اند میدانند و در عین حال نمیتوانند خود را با دیگر افراد جامعه یکی بدانند؛ جامعه ای که سالها پیش از آنان به آمریکا آمده بودند و ریشه ای بسیار محکم تر در خاک آن کشور داشتند.
داستان “خداحافظ کلمبوس” را نیل کلاگمن روایت میکند که کارمند دون پایه ی کتابخانه ی عمومینوارک است. او با عمو و زن عمویش مارکس و گلادیس در محله ی کارگری نوارک نیوجرسی زندگی میکند. داستان از آنجایی آغاز میشود که نیل در یک تابستان با برندا پاتیمکین، دختری از خانواده ای ثروتمند آشنا میشود و در دام عشق او میافتد. پدر برندا، مردی از طبقه ی اجتماعی نیل کلاگمن بوده که از قِبَل جنگ دارای ثروتی هنگفت شده و توانسته جایگاه بالاتری را در اجتماع برای خود به دست بیاورد. داستان به زیبایی تقابل طبقاتی بین خانواده ی نیل و خانواده ی تازه به دوران رسیده ی پاتیمکین را به تصویر میکشد. نیل در روایت داستان، دیدی بسیار انتقادی به سبک زندگی و مصرف گرایی خانواده ی پاتیمکین دارد و در عین حال طنازانه روابط خود با خانواده اش را به چالش میکشد. در این میان، رابطه ی نیل و برندا نیز از این چالشها مصون نمیماند.
داستانهای دیگر به ترتیب “تغییر دین یهودیان”، “مدافع ایمان”، “اپستین”، “نمیشود کسی را از روی آوازی که میخواهد بشناسیم” و “ایلای متعصب” نام دارند و همگی با طنزی ظریف و زیبا مفاهیمیمشابه را روایت میکنند.
شناسنامه کتاب |
|
عنوان : |
خداحافظ کلمبوس |
نویسنده : |
فیلیپ راث |
مترجم : |
سرور کرمپور دشتی |
نوبت چاپ : |
اول |
تاریخ انتشار : |
1397 |
نوع جلد و قطع : |
شومیز – رقعی |
تعداد صفحات : |
333 |
شابک : |
9786009732876 |
وزن (گرم) : |
375 |
سر اجاق، زن عمو بشقابی را از گوشت آب پز، آب گوشت، سیب زمینی آب پز، نخود و هویج پر کرد. بشقاب را مقابل من گذاشت و من توانستم گرمای غذا را روی صورتم احساس کنم بعد دو تکه نان چاودار برش زده روی میز نزدیک من گذاشت. در حالی که زن عمو گلادیس روبروی من نشسته بود و به من نگاه میکرد با چنگال یک سیب زمینی را نصف کردم و خوردم.
زن عمو گفت: “تو نون نمیخوری نباید تیکه اش میکردم حالا بیات میشه.”
– “نون میخوام.”
– “چون توش دونه غله داره دوست نداری مگه نه؟”
یک تکه از نان را جدا کردم و خوردم.
زن عمو گفت: “گوشت چطوره؟”
– “خوبه!”
– “داری شکمت رو با سیب زمینی و نون پر میکنی، اون وقت گوشتت میمونه و من باید بریزمش دور.”
ناگهان زن عمو از روی صندلی اش بالا پرید:”نمک!”
وقتی به سر میز آمد یک نمکدان را در مقابل من روی میز کوبید. فلفل در خانهی او سرو نمیشد. در برنامه رادیویی گلن در یک شنیده بود که فلفل جذب بدن نمیشود و فکر اینکه چیزی به خورد ما بدهد که شاید از گلو، شکم و رودهی ما محض لذت سفر بگذرد او را آزار میداد.
– “فقط میخواهی نخودا رو بخوری؟ بهم میگفتی تا دیگه هویج نخرم.”
– “من عاشق هویجم. عاشقشم”
و برای اثبات حرفم نیمیاز آن را توی دهانم و نیمیرا در شلوارم فرو کردم.
زن عمو گلادیس گفت: “خوک!”
با وجودی که قاشق دسر بودم مخصوصاً میوه، تصمیم گرفتم چیزی نخورم میخواستم توی این شب گرم از بحث کردن راجع به ترجیح میوه تازه به کمپوت و یا ترجیح کمپوت به میوه تازه پرهیز کنم. فرقی نمیکرد کدام را انتخاب کنم زن عمو گلادیس همیشه یک عالمه از آنچه که انتخاب نکرده بودم مثل الماسهای دزدیده شده توی یخچال اش انبار کرده بود.
– “اون کمپوت هلو میخواد، اون وقت یخچالم پر از انگور که باید بریزمشون دور…”
برای زن عمو گلادیس بیچاره زندگی به معنی دور ریختن بود. بالاترین لذتش بیرون بردن زبالهها، خالی کردن آشپزخانه از مواد غذایی و آماده کردن بقچهای کهنه برای کسانی بود که هنوز به آنها یهودیان بیچاره میگفت.
امیدوارم زن عمو با یخچالی خالی بمیرد چون اگر پنیرش کپک بزند و یا پرتقالهای نافی اش در یخچال پلاسیده بشوند همهی ابدیت را بر سر بقیهی مردگان خراب میکند.
خبرگزاری کتاب ایران
«خداحافظ کلمبوس» زندگی یهودیان در آمریکای پس از جنگ
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فیلیپ راث نویسنده آمریکایی است که همزمان با شهرت در سرتاسر دنیا، در بین کتابخوانان ایرانی هم بسیار شناخته شده و محبوب است. شش ماه بیشتر نیست که از درگذشت برنده جوایزی چون پن، پولیتزر و من بوکر گذشته و هنوز ادبیات جهان غمناک حرمان این نویسنده است، اما مهم این است که آثار او هنوز در بین ما هست و با خواندن آن کتابها هرگز از اذهان پاک نخواهند شد. مثل همین اثر تازه فیلیپ راث، مجموعه داستان «خداحافظ کلمبوس» که به فارسی ترجمه شده و میتواند بهانهای برای یادکرد از او باشد.
این مجموعه داستان شامل داستانهای «خداحافظ کلمبوس»، «تغییر دین یهودیان»، «مدافع ایمان»، «اپستین»، «نمیشود کسی را از روی آوازی که میخواند بشناسیم» و «الی متعصب» است و همانطور که از نام برخی داستانها برمیآید، راث در آثار خود توجه ویژهای به زندگی یهودیان داشته است و این توجه تقریبا تمام حوزههای زندگی یهودیان اعم از مسائل عقیدتی، مذهبی و سیاس را پوشش میدهد.
در بخشی از داستان «خداحافظ کلمبوس» میخوانیم:
« – تو ملبورن زندگی میکنن؟
شورت هیلز. شمارهشون رو میذارم.
از کی تا حالا یهودیا تو شورتهیلز زندگی میکنن؟ باور کن اونا یهودی واقعی نیستن.»
اونا یهودی واقعین.
ببینیم و تعریف کنیم.»
راث شخصیتهایش را از خلال رفتار و دیالوگها به خواننده مینمایاند. به عنوان مثال راوی او در اولین داستان این مجموعه اول شخصی است که خواننده از طریق همراهی با او به اطلاعات و پیشینه دیگر کاراکترهای کلیدی داستان دست پیدا میکند. راث در این کتاب کاراکترهایی را به ما نشان میدهد که هر کدام نگرش خاص خود را به مسائلی از قبیل دین، سنت و زندگی دارند و تنها وجه مشترکشان یهودی بودنشان است. در عین توجه ویژهای که راث به مساله یهودی بودن به ویژه در داستانهای ابتدایی این کتاب دارد، داستانهای او به دور از هرگونه تعصب و جانبداری روایت میشوند. «خداحافظ کلمبوس» روایت آدمهایی است که به دنبال راهی برای نجات از ورطهای هستند که گرفتارش شدهاند، ورطهای به نام تقابل سنت و مدرنیته.
«خداحافظ کلمبوس» در کل کتابی است که نگاهی طنزآمیز و شوخطبعانه به زندگی یهودیان در آمریکای پس از جنگ دارد. این کتاب جایزه کتاب ملی برای داستان را برای راث به همراه داشت و مطابق معمول اتفاقی که برای اینگونه داستانها میافتد برای راث هم رخ داد و برخی از درون جامعه یهودیان به خاطر آنچه که او از این جامعه و مذهب تصویر کرده بود، وی را محکوم کردند.
دلیل توجه راث به زندگی یهودیان به زندگی شخصی و تجربیاتی برمیگردد که او دارد. او فرزند یک خانواده آمریکایی و نوه یک خانواده یهودی اروپایی بود که در موج مهاجرت قرن نوزدهم به آمریکا کوچ کرده بودند. فیلیپ در بخش کمدرآمد شهر بزرگ شد و این چیزی است که به صورتهای مختلف در داستانهای مجموعه اول این نویسنده به ما نشان داده میشود. در داستان «خداحافظ کلمبوس» با مردی جوان روبهرو هستیم که مدام بین محل تازه زندگی خود و محله قبلی در نوسان است. «نوارک» نام محلهای است که در اکثر آثار راث نام آن را میبینیم و دلیل آن هم این است که این محله که بخشی از ایالت نیوجرسی است، محل تولد این نویسنده آمریکایی است:
«وقتی به بیرون از نوآرک راندم و از ایروینگتون و چهارراه آهن و کلبههای سوزنبانان، لامبریاردز، لبنیاتی ملکه و پارکینگ ماشینهای قراضه گذشتم، شب رو به خنکی میرفت. در حقیقت انگار حومهی نوآرک که در ارتفاعی پنجاه و پنج متری ساخته شده بود، به بهشت هم نزدیکتر بود، چون خورشید در آنجا بزرگتر، پایینتر و گردتر بود. خیلی زود در مسیری افتادم که از کنار محوطه بزرگ چمنی میگذشت که خودبهخود آبپاشی میشدند و خانههایی که هیچکس بر سکوی ورودی آن ننشسته بود چون کسانی که داخل خانهها بودند، حاضر نبودند نوع زندگیشان را با کسانی که بیرون بودند، قسمت کنند و حتی میزان رطوبتی که قرار بود بر پوستشان بنشیند را هم تنظیم میکردند. تازه ساعت هشت بود و نمیخواستم زود برسم، بنابراین در خیابانهایی دور زدم که اسمشان مانند کالجهای شرقی بود انگار سالها پیش وقتی مسئولان شهر آنها را نامگذاری میکردند، برای سرنوشت بچههای این شهر هم تصمیم میگرفتند.»
پس از انتشار «خداحافظ کلمبوس» او برنده جایزه ملی کتاب شد و خود را به عنوان نویسندهای ذاتی به شهرت رساند.
یهودی بودن برای راث مثل «سال بلو» و «مالامود» یک مشکل اساسی است. منفور بودن، چشم انداز همیشگی زندگی یهودیان در تاریخ بوده و شاید این یکی از دلایلی باشد که او در آثار متأخرش شدیدا با موضوع هویت درگیر است. او این درگیری را در آثار اولش نیز نشان میداد اما شخصیتهای راث در آثار پیشین او مانند همین مجموعه «خداحافظ کلمبوس» کمکم و به تدریج به موقعیت خود واقف میشوند و در نهایت در پی تصمیمیبرای رهایی از وضعیت خویش برمیآیند اما در آثار متاخر این نویسنده آمریکایی قهرمانان از همان ابتدا به وضعیت خود واقفند.
مجموعه داستان «خداحافظ کلمبوس» نوشته فیلیپ راث با ترجمه سرور کرمپور دشتی در 336 صفحه و تیراژ 550 به قیمت 39000 تومان از سوی نشر فرمهر منتشر شده است.
لینک سایت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا):
http://www.ibna.ir/fa/doc/note/268208
- درباره ی کتاب
-
فیلیپ راث (1933-2018) نویسنده ی بزرگ آمریکایی_یهودی است که معمولا حوادث داستانهایش در محله ی کودکیش به نام “نوارک” در نیوجرسی رخ میدهند. راث به خلق شخصیتهایی بر اساس زندگی شخصی خود و تلفیق واقعیت و تخیل شهرت دارد که همگی به دنبال یافتن هویت خود در دنیای پرتلاطم غرب هستند.
راث با اولین کتاب خود به نام خداحافظ کلمبوس که در سن بیست و شش سالگی در سال 1959 منتشر کرد، به شهرت بسیار بالایی رسید و جوایز ادبی بسیاری را از آن خود کرد. او برنده ی جایزه ی ملی ادبیات تخیلی شد و کتابهایش دوبار برنده ی جایزه ی ملی کتاب و جایزه ی ملی منتقدین و سه بار برنده ی جایزه ی فاکنر شد. از این رو راث یکی از موفق ترین نویسندگان نسل خود شناخته میشود.
کتاب خداحافظ کلمبوس با ارائه ی تصویری طنزآمیز از زندگی طبقه ی متوسط یهودیان آمریکا، بحثهای متضاد بسیاری را بین منتقدان ادبی برانگیخت. به تعبیر برخی از منتقدان، داستانها بیانگر تمسخر و نفرت نویسنده از سنت و سبک زندگی یهودیان و همچنین زندگی شخصی خود او بودند و به نظر برخی دیگر از منتقدان، داستانها بیانی صادقانه از زندگی و تقابل فرهنگی نسلی جدید از انسانها بودند که هویت خود را در دنیایی مدرن جستجو میکردند.
راث در پاسخ به انتقادها در مقاله ای با نام “نوشتن درباره ی یهودیان” در سال 1963 بیان کرد که هدفش از نوشتن آن داستانها کاوش تقابل بین تعصب یهودیان و تمایل شخصی اش به آزادی پرسش درباره ی ارزشها و عقاید طبقه ی متوسط آمریکایی_یهودی بوده است و سعی کرده شخصیتهایی به تصویر بکشد که از هویت خود در دنیای مدرن و چند فرهنگی عصر حاضر مطمئن نیستند.
خداحافظ کلمبوس مجموعه ای از یک رمان کوتاه با همین نام و چند داستان کوتاه است که همگی برشهایی از زندگی نسل جدید آمریکاییهای یهودی را به تصویر میکشند. شخصیتهایی که به گونه ای خود را متفاوت از نسلهای سنتی قبل از خود که از اولین مهاجران یهودیان به آمریکا بوده اند میدانند و در عین حال نمیتوانند خود را با دیگر افراد جامعه یکی بدانند؛ جامعه ای که سالها پیش از آنان به آمریکا آمده بودند و ریشه ای بسیار محکم تر در خاک آن کشور داشتند.
داستان “خداحافظ کلمبوس” را نیل کلاگمن روایت میکند که کارمند دون پایه ی کتابخانه ی عمومینوارک است. او با عمو و زن عمویش مارکس و گلادیس در محله ی کارگری نوارک نیوجرسی زندگی میکند. داستان از آنجایی آغاز میشود که نیل در یک تابستان با برندا پاتیمکین، دختری از خانواده ای ثروتمند آشنا میشود و در دام عشق او میافتد. پدر برندا، مردی از طبقه ی اجتماعی نیل کلاگمن بوده که از قِبَل جنگ دارای ثروتی هنگفت شده و توانسته جایگاه بالاتری را در اجتماع برای خود به دست بیاورد. داستان به زیبایی تقابل طبقاتی بین خانواده ی نیل و خانواده ی تازه به دوران رسیده ی پاتیمکین را به تصویر میکشد. نیل در روایت داستان، دیدی بسیار انتقادی به سبک زندگی و مصرف گرایی خانواده ی پاتیمکین دارد و در عین حال طنازانه روابط خود با خانواده اش را به چالش میکشد. در این میان، رابطه ی نیل و برندا نیز از این چالشها مصون نمیماند.
داستانهای دیگر به ترتیب “تغییر دین یهودیان”، “مدافع ایمان”، “اپستین”، “نمیشود کسی را از روی آوازی که میخواهد بشناسیم” و “ایلای متعصب” نام دارند و همگی با طنزی ظریف و زیبا مفاهیمیمشابه را روایت میکنند.
- مشخصات کتاب
-
شناسنامه کتاب
عنوان :
خداحافظ کلمبوس
نویسنده :
فیلیپ راث
مترجم :
سرور کرمپور دشتی
نوبت چاپ :
اول
تاریخ انتشار :
1397
نوع جلد و قطع :
شومیز – رقعی
تعداد صفحات :
333
شابک :
9786009732876
وزن (گرم) :
375
- بریده ای از کتاب
-
سر اجاق، زن عمو بشقابی را از گوشت آب پز، آب گوشت، سیب زمینی آب پز، نخود و هویج پر کرد. بشقاب را مقابل من گذاشت و من توانستم گرمای غذا را روی صورتم احساس کنم بعد دو تکه نان چاودار برش زده روی میز نزدیک من گذاشت. در حالی که زن عمو گلادیس روبروی من نشسته بود و به من نگاه میکرد با چنگال یک سیب زمینی را نصف کردم و خوردم.
زن عمو گفت: “تو نون نمیخوری نباید تیکه اش میکردم حالا بیات میشه.”
– “نون میخوام.”
– “چون توش دونه غله داره دوست نداری مگه نه؟”
یک تکه از نان را جدا کردم و خوردم.
زن عمو گفت: “گوشت چطوره؟”
– “خوبه!”
– “داری شکمت رو با سیب زمینی و نون پر میکنی، اون وقت گوشتت میمونه و من باید بریزمش دور.”
ناگهان زن عمو از روی صندلی اش بالا پرید:”نمک!”
وقتی به سر میز آمد یک نمکدان را در مقابل من روی میز کوبید. فلفل در خانهی او سرو نمیشد. در برنامه رادیویی گلن در یک شنیده بود که فلفل جذب بدن نمیشود و فکر اینکه چیزی به خورد ما بدهد که شاید از گلو، شکم و رودهی ما محض لذت سفر بگذرد او را آزار میداد.
– “فقط میخواهی نخودا رو بخوری؟ بهم میگفتی تا دیگه هویج نخرم.”
– “من عاشق هویجم. عاشقشم”
و برای اثبات حرفم نیمیاز آن را توی دهانم و نیمیرا در شلوارم فرو کردم.
زن عمو گلادیس گفت: “خوک!”
با وجودی که قاشق دسر بودم مخصوصاً میوه، تصمیم گرفتم چیزی نخورم میخواستم توی این شب گرم از بحث کردن راجع به ترجیح میوه تازه به کمپوت و یا ترجیح کمپوت به میوه تازه پرهیز کنم. فرقی نمیکرد کدام را انتخاب کنم زن عمو گلادیس همیشه یک عالمه از آنچه که انتخاب نکرده بودم مثل الماسهای دزدیده شده توی یخچال اش انبار کرده بود.
– “اون کمپوت هلو میخواد، اون وقت یخچالم پر از انگور که باید بریزمشون دور…”برای زن عمو گلادیس بیچاره زندگی به معنی دور ریختن بود. بالاترین لذتش بیرون بردن زبالهها، خالی کردن آشپزخانه از مواد غذایی و آماده کردن بقچهای کهنه برای کسانی بود که هنوز به آنها یهودیان بیچاره میگفت.
امیدوارم زن عمو با یخچالی خالی بمیرد چون اگر پنیرش کپک بزند و یا پرتقالهای نافی اش در یخچال پلاسیده بشوند همهی ابدیت را بر سر بقیهی مردگان خراب میکند. - نگاه مطبوعات
-
خبرگزاری کتاب ایران
«خداحافظ کلمبوس» زندگی یهودیان در آمریکای پس از جنگ
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فیلیپ راث نویسنده آمریکایی است که همزمان با شهرت در سرتاسر دنیا، در بین کتابخوانان ایرانی هم بسیار شناخته شده و محبوب است. شش ماه بیشتر نیست که از درگذشت برنده جوایزی چون پن، پولیتزر و من بوکر گذشته و هنوز ادبیات جهان غمناک حرمان این نویسنده است، اما مهم این است که آثار او هنوز در بین ما هست و با خواندن آن کتابها هرگز از اذهان پاک نخواهند شد. مثل همین اثر تازه فیلیپ راث، مجموعه داستان «خداحافظ کلمبوس» که به فارسی ترجمه شده و میتواند بهانهای برای یادکرد از او باشد.
این مجموعه داستان شامل داستانهای «خداحافظ کلمبوس»، «تغییر دین یهودیان»، «مدافع ایمان»، «اپستین»، «نمیشود کسی را از روی آوازی که میخواند بشناسیم» و «الی متعصب» است و همانطور که از نام برخی داستانها برمیآید، راث در آثار خود توجه ویژهای به زندگی یهودیان داشته است و این توجه تقریبا تمام حوزههای زندگی یهودیان اعم از مسائل عقیدتی، مذهبی و سیاس را پوشش میدهد.
در بخشی از داستان «خداحافظ کلمبوس» میخوانیم:
« – تو ملبورن زندگی میکنن؟
شورت هیلز. شمارهشون رو میذارم.
از کی تا حالا یهودیا تو شورتهیلز زندگی میکنن؟ باور کن اونا یهودی واقعی نیستن.»
اونا یهودی واقعین.
ببینیم و تعریف کنیم.»
راث شخصیتهایش را از خلال رفتار و دیالوگها به خواننده مینمایاند. به عنوان مثال راوی او در اولین داستان این مجموعه اول شخصی است که خواننده از طریق همراهی با او به اطلاعات و پیشینه دیگر کاراکترهای کلیدی داستان دست پیدا میکند. راث در این کتاب کاراکترهایی را به ما نشان میدهد که هر کدام نگرش خاص خود را به مسائلی از قبیل دین، سنت و زندگی دارند و تنها وجه مشترکشان یهودی بودنشان است. در عین توجه ویژهای که راث به مساله یهودی بودن به ویژه در داستانهای ابتدایی این کتاب دارد، داستانهای او به دور از هرگونه تعصب و جانبداری روایت میشوند. «خداحافظ کلمبوس» روایت آدمهایی است که به دنبال راهی برای نجات از ورطهای هستند که گرفتارش شدهاند، ورطهای به نام تقابل سنت و مدرنیته.
«خداحافظ کلمبوس» در کل کتابی است که نگاهی طنزآمیز و شوخطبعانه به زندگی یهودیان در آمریکای پس از جنگ دارد. این کتاب جایزه کتاب ملی برای داستان را برای راث به همراه داشت و مطابق معمول اتفاقی که برای اینگونه داستانها میافتد برای راث هم رخ داد و برخی از درون جامعه یهودیان به خاطر آنچه که او از این جامعه و مذهب تصویر کرده بود، وی را محکوم کردند.
دلیل توجه راث به زندگی یهودیان به زندگی شخصی و تجربیاتی برمیگردد که او دارد. او فرزند یک خانواده آمریکایی و نوه یک خانواده یهودی اروپایی بود که در موج مهاجرت قرن نوزدهم به آمریکا کوچ کرده بودند. فیلیپ در بخش کمدرآمد شهر بزرگ شد و این چیزی است که به صورتهای مختلف در داستانهای مجموعه اول این نویسنده به ما نشان داده میشود. در داستان «خداحافظ کلمبوس» با مردی جوان روبهرو هستیم که مدام بین محل تازه زندگی خود و محله قبلی در نوسان است. «نوارک» نام محلهای است که در اکثر آثار راث نام آن را میبینیم و دلیل آن هم این است که این محله که بخشی از ایالت نیوجرسی است، محل تولد این نویسنده آمریکایی است:«وقتی به بیرون از نوآرک راندم و از ایروینگتون و چهارراه آهن و کلبههای سوزنبانان، لامبریاردز، لبنیاتی ملکه و پارکینگ ماشینهای قراضه گذشتم، شب رو به خنکی میرفت. در حقیقت انگار حومهی نوآرک که در ارتفاعی پنجاه و پنج متری ساخته شده بود، به بهشت هم نزدیکتر بود، چون خورشید در آنجا بزرگتر، پایینتر و گردتر بود. خیلی زود در مسیری افتادم که از کنار محوطه بزرگ چمنی میگذشت که خودبهخود آبپاشی میشدند و خانههایی که هیچکس بر سکوی ورودی آن ننشسته بود چون کسانی که داخل خانهها بودند، حاضر نبودند نوع زندگیشان را با کسانی که بیرون بودند، قسمت کنند و حتی میزان رطوبتی که قرار بود بر پوستشان بنشیند را هم تنظیم میکردند. تازه ساعت هشت بود و نمیخواستم زود برسم، بنابراین در خیابانهایی دور زدم که اسمشان مانند کالجهای شرقی بود انگار سالها پیش وقتی مسئولان شهر آنها را نامگذاری میکردند، برای سرنوشت بچههای این شهر هم تصمیم میگرفتند.»
پس از انتشار «خداحافظ کلمبوس» او برنده جایزه ملی کتاب شد و خود را به عنوان نویسندهای ذاتی به شهرت رساند.یهودی بودن برای راث مثل «سال بلو» و «مالامود» یک مشکل اساسی است. منفور بودن، چشم انداز همیشگی زندگی یهودیان در تاریخ بوده و شاید این یکی از دلایلی باشد که او در آثار متأخرش شدیدا با موضوع هویت درگیر است. او این درگیری را در آثار اولش نیز نشان میداد اما شخصیتهای راث در آثار پیشین او مانند همین مجموعه «خداحافظ کلمبوس» کمکم و به تدریج به موقعیت خود واقف میشوند و در نهایت در پی تصمیمیبرای رهایی از وضعیت خویش برمیآیند اما در آثار متاخر این نویسنده آمریکایی قهرمانان از همان ابتدا به وضعیت خود واقفند.
مجموعه داستان «خداحافظ کلمبوس» نوشته فیلیپ راث با ترجمه سرور کرمپور دشتی در 336 صفحه و تیراژ 550 به قیمت 39000 تومان از سوی نشر فرمهر منتشر شده است.
لینک سایت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا):
http://www.ibna.ir/fa/doc/note/268208